شاهزاده رویایی من
شاهزاده رویایی من.....
امروز داشتم به این فکر میکردم که دنیا همیشه از ما چند قدم جلوتر است....روزها و ثانیه ها میگذرد و ما نمیفهمیم که چقدر زود میگذردو به پایان میرسد.میگذرد و چشم باز میکنیم و یک مشت خاطره میبینیم که نمیدانیم از کجا آمده،و دلمان را به کجا میبرد!
چشم باز میکنیم و میبینیم ،عاشق شده ایم ،عاشق موجودی که همتا ندارد....و غرق در لحظات زیبای عاشقانه های زمینی شده ایم.
شاهزاده رویایی من.....
از کدام قصه آمدی؟
که تمام لحظات زندگیم را روح بخشیدی.
بهانه ای شده ای برای شادی زندگیمان
امیدی در وجودمان نهادی که تا آخرین نفس در کنارت باشیم.
وجودمان را سر شار از عشق و محبت کردی.
درس زندگی و دوست داشتن را به ما آموختی.
من و پدرت همیشه منتظرت بودیم ،روی زمین،و شاید روی ابرها.....نمیدانم ،ولی هرگز این شاهزاده ی کوچک را تنها نمیگذاریم و همیشه در وجودمان جستجویت میکنیم.
شاهزاده رویایی من...برایت بهترین ها را آرزو میکنم،نه خوشی هارا،خوشی اونه که تو میخواهی و خوبی اونه که خدا میخواد ،پس راضیم به رضایت ،هر چه تو خواهی من نیز همان را می خواهم.