ولنتاین مبارک...

                                                       تاریخچه ولنتاین:

در صده سوم میلادی که مطابق میشود با اوایل شاهنشاهی ساسانی در ایران،در روم باستان فرمانروایی بوده است بنام کلودیوس دوم. کلودیوس عقاید عجیبی داشته است از جمله اینکه مردان مجرد نسبت به آنانی که همسر و فرزند دارند سربازان جنگجوتر و بهتری هستند.از این رو ازدواج را برای سربازان امپراتوری روم قدغن می کند. کلودیوس به قدری بی رحم و فرمانش به اندازه ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت.اما سربازی به نام والنتاین (والنتیوس) مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می کرد.کلودیوس دوم از این جریان خبردار می شود و دستور میدهد که والنتاین را به زندان بیندازند.والنتاین در زندان عاشق دختر زندانبان می شود.با توجه به آنچه که در افسانه آمده کشیش ولنتاین برای او نامهایی نوشته و آنها را با نوشتن (از طرف ولنتاین تو) (valentine from your)امضاء کرده است،اصطلاحی که تا به امروز مورد استفاده قرار گرفته و به وفور بر روی کارتهای ولنتاین مشاهده می شود.سرانجام کشیش بعد از جاری کردن عقد عشاق بر خلاف قانون کلودیوس دوم اعدام می شود.بنابراین او را به عنوان فدایی و شهیده راه عشق می دانند و از آن زمان ولنتاین تبدیل به نمادی برای عشق شده است....

                                    حلقه مامان و بابا توی پای یه فرشته کوچولو 

                    اینم یه عکس هنری از مامان واسه پسر نازم مخصوص روز ولنتاین

امیر عزیزم ،پارسای مهربونم ،با تمام عشقی که در وجودم نهفته است ،عاشقانه فریاد میزنم که عاشقانه دوستتان دارم.....

                                 امروز روز توست ،ای مهربانترین فرشته ی خدا

امیر عزیزم امسال هم روز عشق را در کنار زیباترین عشق دنیا سپری می کنیم،من عشق را در تو ،تو را در دل، دل را در موقع تپیدن ،و تپیدن را به خاطر تو دوست دارم....

                           عزیز لحظه های زیبایم ولنتاین مبارک

                                               قربون خنده های شیرینت

تمام زندگیم ....

این گل زیبا هدیه بابا امیر برای مامانی،تو هم از دیدن این هدیه خیلی خوشحال بودی ،و قتی مامانی ازت میپرسه بابا جون برای مامان چی خریده ،با صدای زیبات میگی،دل...قربون تلفظ کردنت برم،شیطونک مامان

البته اینو بگم که بابایی همیشه مامان جوووون را شرمنده میکنه،از وقتی که مال هم شدیم ،هیچ مراسمی از یاد بابایی پنهون نمونده،و همیشه با هدایا و گلهای زیبا مامان جووون را خوشحال کرده...

دیشب هم یه روز به یاد موندنی بود،من و تو و بابایی بعد از کلی گشت و گذار برای صرف شام به رستوران خانوادگی خودمون رفتیم،از اون جایی که تو عاشق کباب هستی ،سفارش بابایی (کوبیده مخصوص)بود ،تو هم با تمام عشقی که به خوردن کوبیده داری ،شروع به خوردن کردی...(نوش جان)

و در آخر....

زندگی را شیرین میکنی،با خنده شیرینت،کاش در دنیای کودکانه ات...... همیشه خندان باشی.

                           خدایم را شاکرم ،برای خلق تمام لحظات زیبایم