پارساپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

پارسای خوشگلم

ویتامین 19 ماهه من

1392/8/19 16:35
نویسنده : مامان سمیه
656 بازدید
اشتراک گذاری

                                              همنفس روزهای زیبایم   

                                              totalgifs.com inicial gif gif 11lovemail.gif

                       ویتامین زندگی مامان و بابایی ،عاشقانه دوووووستت داریم

                                                       

ویتامین 19 ماهه من، حضورت چه زیباست در زندگی زیبای 2 نفره ما.

ویتامین 19 ماهه من،حضورت باعث آرامش و دلگرمیست در زندگی 2 نفره ما.

ویتامین 19 ماهه من،قه قه هایت بیانگر راضی بودنت در کنار ماست.

ویتامین 19 ماهه من،میخواهم ببوسمت تا حس مادریم ،صد چندان شود.

ویتامین 19 ماهه من،مدیون تمام روزهایی هستم ،که حس مادر بودن را در من بوجود آوردی.

ویتامین 19 ماهه من،مدیون تمام روزهایی هستم ،که با نور نگاهت به قلبم روشنایی بخشیدی.

ویتامین 19 ماهه من،مدیون تمام روزهایی هستم ،که با عطر وجودت ،تمام روح و جانم را معطر کردی.

ویتامین 19 ماهه من،بدان تا هستم برای تو و ار آن تو هستم.

ویتامین 19 ماهه من مرا ببخش اگر در حس مادر بودنم کوتاهی کردم.

پارسای گلللللم،بزرگ مرد کوچک

می خواهم از روزهایی بگویم که ما شا الله هر روز بزرگ و بزرگتر میشوی،و هر روز داناتر و فهیم تر از قبل.پارسا جان از اینکه ،19 ماه است در کنار فرشته ای همچون تو ،روزها و شبهایم را می گذرانم بسیار خوشحال هستم،حضورت در زندگی 2 نفره ما برکتی همراه با دلخوشی داشته است ،ممنونم از این حضور مهربانانه،که با تمام وجودت به ما بخشیدی.

            

نا گفته نماند این حضور مهربونت را مدیون خداوندی هستم که با عظمت بی کرانش من و بابایی را شکر گذار خودش کرد.

خداوند عزیز را شاکرم

برای وجود پر مهرش

برای احساس زیبای مادرانه ای که در من نهاد

برای عطا کردن فرشته ی زیبایی همچون تو

برای عطا کردن سلامتی و تندرستی به خانواده 3 نفره ما

برای تک تک مهربانیهایش ،با تمام خوبیها و بدیها

برای همراه بودن در کنارمان،در لحظه به لحظه و ثانیه به ثانیه

پارسا جان ، مهربون تمام قصه های مادرانه،عقربه های ساعت زودتر از نفسهایمان جابه جا میشوند،ولی افسوس،که تیک تیکشان را هیچ وقت احساس نمی کنیم،عمر ما هم زود می گذرد ،و فرداهایی بهتر در انتظارمان هستند.

من میخواهم در این فرصتهای طلایی،تمام مادرانگیم را فدای کودک 19 ماهم کنم ،چرا که عشق به زندگی را از چشمان مهربانش لمس کردم،مهربانی را از دستان بازش ،فداکاری را از قدم هایش آموختم.با نگاه کردن به چشمان زیبایت ،زندگیم را برایم جاودانه می کنی،صورت زیبایت،چهره پاکت ،درست مانن فرشته ای است معصوم و بی آلایش.

پارسا جان 19 ماه گذشت .چه روزهای زیبایی،با تمام فراز و نشیبهایش،با تمام خنده ها و گریه هایش،به هر حال قابل ستایش است ،لحظه به لحظه زندگیمان.

 

                                               پارسا و یک دنیا شیطنت

19 ماه است که پا به دنیای زیبایی گذاشته ای،و هر گز نمی دانستی زمانی خواهد رسید،که آرام بخش روح و روان کسی خواهی شد که با بودن تو دنیا برایش زیباتر می شود.تمام من در و جود زیبایی همچون تو خلاصه می شود.بهانه زندگیم، عاشقانه و با تمام وجوووودم دووووووستت دارم.

هر روز که با وجود تو صبحم را شروع می کنم،نظاره گر کارهای زیبا و دوست داشتنیت هستم و تا غروب آفتاب با تمام احوالاتت زندگی می کنم.هر روز کلمات و کارهای جدیدی انجام می دهی ،و کاری از من بر نمی آید جز ثبت تمام لحظات روز مرگیت.

با آن صدای زیبا و دلنشینت ثبت می کنی ،تک تک کلمات را.....

مامانی میگه...

کلاغ میگه................گار گار

زنبور میگه................زززززززز

ببیی میگه..............به به

هاپو میگه..............آپ آپ

پیشی میگه...........ایشی ایشی،ایو ایو

 

چاقو ..........آقو ،بعد از گفتن آقو بادستات میگی جیش جیش

حموم.......اموم

مامان جون............مامان اون

بابا جون.............بابااون

بابا بزرگ............بابابوزی

اسب...............ادس ادس

کاکاءو.............کاکا

کشمش.........کیش کیش

تاب تاب ابازی .........اگه منو انداختی بغل کی بندازی..........مامان جون

آلیسا آلیسا...........آیشاآیشا و بعد هم با تمام تواند میگی..............هیییی

زیتون........اینده

توپ.........اینده

خیلی چیزهای دیگه میگی ،که توی پستای قبلی از همشون یاد کردم.

یکی از خصلتهای خیلی خیلی خوبت اینه که به هیچ کس بی احترامی نمیکنی و همه اسمارو با جووووون صدا میکنی،مامان اون،باباآون،دایی اون،عمو اون و ......هر شب بعد از مسواک زدن مامانی تو هم مسواک میزنی،البته بعضی اوقات انگشتای نازنینت عمل مسواک زدن را انجام میدن.

وقتی مامانی میگه شعر بخون،دستاتو به حالت دکلمه باز میکنی،و با صدای خیلی آروم زمزمه میکنی بابای مهبو.....مامان مهبو .....ااااا......بابای مهبوووووو....

موقع بیرون رفتن وقتی مامانی میگه برو لباسات را بیار،بدو بدو میری کابشن و کفشاتو میاری و تند تند میگی....ددیی،ددیی،وقتی مامانی آرایش میکنه میای جلوی آینه ،صورت نازت را میاری جلو میگی جو جو،منظورت روژه،تا یه کم نزنم دست بردار نیستی،البته من کاری میکنم که تو فکر کنی روژ زدم،ولی در اصل مخالف تماس روژ با لبت هستم ،چون مواد آرایشی برای بچه ها سمه.

وقتی کسی کاری برات انجام میده ،مامانی میگه پارسا بگو ممنون،تو هم با تمام مهربونیه کودکیت میگی ممو....ممو

عاشق برنامه های عمو پورنگ هستی و با دیدن عمو،تند تند پشت سر هم تکرار میکنی عمو جووون،عمو جوووون،چند روزی هم هست که یاد گرفتی و با صدای بلند میگی امی محمه میدونی  منظورت چیه؟میگی امیر محمد.با گذاشتن سی دی عمو جون ،هام میخوری،میرقصی،خلاصه تمام کارات را انجام میدی.

راستی مامانی میدونی الان چند تا مروارید توی دهانته؟

16تا مروارید سفید توی دهان زیبات داره میدرخشه،امیدوارم قدر دندونای سفیدت را بدونی و خیلی خیلی خوب ازشون مراقبت کنی.البته من هر شب دندونات را مسواک میزنم،تا زمانی که خودت بتونی این کار مهم را انجام بدی.

امروز که دارم این پست را مینویسم،روز سوم محرمه ،امسال 19 ماهگیت همراه شده با قدم های خون آلود محرم.پارسال کودکی 7 ماه بودی که مامان جون (مامان خودم)لباس سقا برات خریده بود چقدر ماه شده بودی.

                                      اولین دیدار محرمی در 7 ماهگی

چقدر زود گذشت ،کودک 7 ماهه من حالا بزرگ مردی 19 ماهه شده است،امسال دوباره سقایت می کنم تا روح امام حسین در رگهایت جاری شود .به امید ظهر عاشورا......

و در آخر ...

خداوندا تو ستاری ،تو دانایی ،تو مهربانترین مهربانانی،به مهربانیت قسمت می دهم عزیزم را زیر سایه مهر و لطفت نگاهش دار.

       دوووووووستت داریم با تمام وجوووووودمان و عاشششقانه میپرستیمت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان كياراد
18 آبان 92 8:58
سلام به پارسا جون و مامان سميه نازنين....مرسي كه به ما سر زديد..خوشحاليم كه در جمع دوستان ما هستيد...بازم پيش ما بياييد...

خواهش میکنم گلم .کیاراد را از طرف من و پارسا جوووون ببوسید.