عسل 17 ماه من

1392/6/16 15:57

نویسنده : مامان سمیه

285 بازدید

اشتراک گذاری

هوراااااااااااا.....هورااااااااااااااااا.....هوراااااااااااااااااا......هورااااااااااااااا.....هورااااااااااااااا

17ماه مادری کردن برای زیباترین خلقت روزگار

17 ماه با تو کودک شدن،با تو هم نفس شدن

17ماه شنیدن تیک تیک ضربان قلبت

17ماه دیدن روی ماه تو و با تو همراه بودن

17ماه با تو دلبستگی،با تو دردانگی،با تو دلدادگی

17ماه روزهای زیبا و فراموش نشدنی

17ماه در آغوش گرفتنت و لمس مهربانیت

17ماه کنار تو در لحظه لحظه زندگی

17ماه مهربانی ،گذشت،مادرانگی

17ماه پدری کردن برای تو

17ماه ذوق پدرانه،عشق پدرانه،محبت پدرانه

17ماه لمس آغوش پدر و مادر

چه زیبا گذشت این 17 ماه.

اون زمانی که تازه پا به این دنیا گذاشته بودی همه اطرافیان به من می گفتن قدر این لحظات را بدون چون مثل یه چشم به هم زدن میگذره من کمتر باور می کردم .اما حالا وقتی به تقویم نگاه می کنم باورم می شه که لحظات و ثانیه های کنار تو بودن مثل یک چشم بهم زدن می گذره .خداوند عزیز را شاکرم که فرشته ای به زیبایی تو نصیبم کرده .خدارا هزاران بار شکر......

از چند ماه پیش من و بابا امیر انتظار میکشیدیم که تو حرف بزنی .چه انتظار شیرینی .....چند ماه پیش ماما میگفتی اما بی مفهوم و بی اختیار ؟؟؟اما حالا بهت که می گم بگو مامان ....با اون صدای زیبا و دلنشینت می گی ماااامان.وقتی بابا امیر را می بینی با صدای مهربونت میگی بابا بابا.....چقدر این لحظات زیباست و دیگه هیچ موقع تکرار نمیشه.

پارسای مامان و بابا ،گنجشک خونه ما،توی یک چشم به هم زدن بزرگ شدی و شدی پسرک شیطون ما.چه روزها و لحظات زیبایی را در کنار هم تجربه کردیم ،با هم خندیدیم ،با هم گریه کردیم ،با هم شاد شدیم و با هم غمگین شدیم ،خلاصه چه خوب و چه بد گذشت.

این روزها خیلی شیطون و با مزه شدی .چند روز پیش با هم رفتیم آتلیه و عکسهای زیادی ازت انداختیم.هدف اصلی ما از انداختن این عکسها این بود که یه یادگاری از دوران کوتاهی موهات داشته باشیم.خدا رو شکر که با خانوم عکاس همراهی کردی،توی پست های بعدی عکسهای جیگریتو می زارم.

از بازی کردنت بگم که وقتی بازی کودکانه ات را تماشا می کنم و غرق در زیباییهای کودکانه ات می شوم ،رویای مادر شدن هر لحظه و هرلحظه در وجودم قوتی دوباره می گیرد و تمام وجودم سر شار از عشق مادرانه می شود.

شبها وقتی می خوابی من در کمال آرامش می نویسم ،با همه عشقم،و با تمام وجودم،از تو،از خودم ،برای تو ،برای کودکی تو،از گذشته ها و از حال،از خاطرات با تو بودن،و باز هم می نویسم تا برگ برگ دفتر خاطراتت ثبت کننده و گواه عشق من و تو شود.

تو ،عزیز من و بابا امیر هر روز بزرگ و بزرگتر می شوی و قند توی دل مامان و بابا آب می کنی .خو شا به حال من و بابا امیر که در کنار قندی مثل تو روزها و شبهایمان را سپری می کنیم.با آمدنت به زندگی من و بابا امیر جای خالی در زندگی مشترکمون را پر کردی وبا وجود تو عشق،شادی ونشاط،نگرانی،خوشبختی و دوست داشتن را تجربه کردیم.

دایره لغات به زبان شیرین پارسا ،عسل مامان و بابا