من یک مادرم...
من یک مادرم
نی نی کوچک من، زیباترین من
روزی که دانستم تو در من جوانه زدی
شادی میان قلب من مثل گلی شکفت
چشمان من یک برق مادرانه زد
تمام روح و تنم به خاطرت آشفت
بهترین هدیه عالم،نی نی کوچکم
تمام سختیهای این روزها
با شنیدن صدای قلب تو از یاد م می رود
واشک شوق از چشم های من می ریزد
با دیدن قدو بالایت
ای بهترین من،شیرین ترین من
به خاطرت از تمام بالا و پایین روزگار
ترسی به دل راه نمی دهم
یک صدای بلند در دلم می گوید
دنیا را چه باک!من یک مادرم
حالا تمام روز منتظرم
تا یک تکان کوچک مهمانم کنی
تا که با رقص دست و پای کوچکت
در جای راحت و آسوده یادم کنی
نه ماه انتظار لحظه لحظه من
در آرزوی بوییدن تو
یک آغوش سیر در بر گرفتنت
تا بینهایت بوسیدن تو
یا که در چشمان تیله ایت خیره شدن
غرق در زیبایی بی انتهای تو
ای بهترین من ،نی نی کوچکم
با آمدنت شعر مادری در دلم جوشید
تمام جسم و جان و دلم فدای تو