رفتن به بازینو
سلام سلام فندق مامان..
انشالله که خوب باشی و بهترین روزها رو داشته باشی...
امروز من و بابایی تصمیم گرفتیم که تو رو ببریم بازینو،نا گفته نمونه که تو عاشق بازینو هستی و این چندمین باره که میریم بازینو،والبته بابا امیر به خونه ی مامان جون رفت و اونو هم آورد تا همراه هم به بازینو بریم.
آخ که چقدر خوشتیپی
بعد از کلی بازی و خنده ،که بهمون خیلی خوش گذشت،برای خوردن شام ،به ی رستوران سنتی رفتیم ، موزیک زنده رو که دیدی از خود بیخود شدی و کلی ذوق کردی و هر از گاهی ی قری میدادی..
شام فوق العاده خوشمزه بود ، جای تمام دوستان خالی...
عزیزم ،از چهره ات معلومه که چقدر خسته شدی
و در آخر....
هرچی خوشی و آرامش مال تووووو....