بزرگ مرد کوچکم تولدت مبارک
زیبای من تولد امسالت رو با یک هفته تاخیر تو باغ سنتی گیلاس برگزارکردیم...
خدا رو شکر همه چیز همون طوری که می خواستم انجام شد بدون کمی و کاستی،و همه هم ظاهرا بهشون خیلی خوش گذشت...
خانواده ی درجه یک خودم و بابا امیر و خانواده ی دوست عزززیزت حنانه رو دعوت کردیم،و یک جشن کوچیک و خودمونی برگزار کردیم...
4 سال پیش خداوند عزیز درهای آسمانش را گشود و یکی از فرشتگان زیبایش را روی بال پریان تا زمین بدرقه کرد،آن فرشته ی زیبا پارسا بود که در دامان ما فرود آمد و خانمان را سبز کرد....
اکنون از آن روزها 4 سال می گذرد....
زیبای من امیدوارم همیشه در کنارمون باشی و بهترین روزها رو با هم تجربه کنیم....
امسال چهارمین سالی بود که در کنار هم تولدت رو برگزار کردیم ،امسال دوست داشتم صاحب اختیار مجلس تولدت خودت باشی و من هیچ دخالتی توی تم تولدت نداشته باشم،همین هم شد ،تو عاشق پت و مت بودی و کیک رو به خواسته ی خودت انتخاب کردی...
لباس پوشیدن مجلس به عهده ی خودت بود و خلاصه همه کاره خودت بودی....
اینجا بود که مامان و بابا بهت افتخار کردن که مدیر تدارکات خوبی بودی و همه چی عالی برگزار شد....
اینم عکسای تولد....
و در آخر....
با تشکر از بابا امیر مهربون که زحمت کشیده بود و این تولد خوشگل رو تدارک دیده بود...
جا داره همین جا از مامان جون و دایی های مهربون و عمو حمید و خانواده ی نازنینش و همسایه عزیزمون و خانواده ی محترمش تشکر کنم.
پارسا جووونم ،امیدوارم تولد 120 سالگیت رو جشن بگیریم و همیشه در کنار هم بهترین روزها رو تجربه کنیم.