از من نپرس چقدر دوستت دارم
از من نپرس چقدر دوستت دارم
اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست
به من نگو که چگونه اینقدر به تو وابسته ام
مگر ماهی بیرون از آب میتواند نفس بکشد
مگر می شود هوا را از زندگیم بر داری و من زنده بمانم
بگو معنی تمرین چیست؟
بریدن از چه چیز را تمرین کنم؟
بریدن از خودم را؟
مگر همیشه نگفتم که تو هم پاره ای از تن منی....
از من نپرس که اشکهایم را برای چه به پروانه ها هدیه می دهم
همه می دانند که غم تو روحم را می آزارد
تو خود پروانه ها را به من سپردی که میهمان لحظه هایم باشند
نگاهت را از چشمم بر ندار مرا از من نگیر....
که 3 سال و 7 ماه و 19 روز است در هوای تو نفس میکشم
از من نپرس چقدر دوستت دارم
اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست....
خواستنت تمام شدنی نیست....
خواستنی تر میشوی هر لحظه.....
تووووو تکرار نمیشوی
این منم که دلبسته تر می شوم!
ار عشق ،عشق باشد.....
زمان ،حرف احمقانه ای است!
نفسم شاید دلیل زنده بودنم باشد
ولی بی شک تو تنها دلیل همین نفسی.....
می دونی؟!؟
از تموم دنیا.....
یک نفر هست....
که می خواهم برایش بمیرم....
باختی در کار نیست.....
من برای تو با جانم ریسک می کنم.....
خیالی نیست برای تو میمیرم.....
خیالت راحت.....
این آدمها،این لبخند ها.....
زرق و برق دنیا و همه زیباییها
هیچ کس و هیچ کدام....
عشقم به تو را سست نمی کند....
دوستت دارم
پارسای عزززیزم